یک بار دیگر، با فیلم جیببر، روبر برسون، کارگردان مطرح فیلم «متهمِ محکوم به مرگ گریخت»، در دنیای سینما، سوژه جالبی برای بحث به راه انداخت. برخی او را ...
یک بار دیگر، با فیلم جیببر، روبر برسون، کارگردان مطرح فیلم «متهمِ محکوم به مرگ گریخت»، در دنیای سینما، سوژه جالبی برای بحث به راه انداخت. برخی او را به عنوانِ بزرگترین کارگردان سینما ارج مینهند. در عوض، عدهای هم هستند که ظاهراً او را به خوبی درک نمیکنند.
-خودتون چی؟ فکر میکنین مردم درکتون کردن؟
-نمیدونم مردم من رو درک کردن یا نه، اما من باید درک بشم یا فیلمهام؟ اگه فیلمهام باید درک بشن، من فکر میکنم که...
-در مورد فیلمها صحبت کنیم.
-من ترجیح میدم مردم قبل از درک کردن یک فیلم اونو حس کنن. به این معنی که احساسات پیش از ذهن درگیر فیلم بشن.
-با فیلم جیببر چه حسی رو میخواستید منتقل کنید؟
-گمونم من بیش از تعریفِ یه داستان، میخواستم حال و هوایی که یک دزد درش قرار داره رو ایجاد کنم. اون حال و هوایی که موجب نگرانی و دلهره میشه.
-هیچ وقت دزد میشناختین؟
-گمونم چندتا دزد دیدم اما تا از آدم دزدی نشده باشه نمیشه فهمید.
-وقتی میفهمیدین هیچ حس خاصی نداشتین؟
-چرا اتفاقاً یادمه یه روز بعدازظهر رفته بودم به خارج از شهر، توی یه اتاق در کنار میزبانم بودم و یه نفر دیگه هم اونجا بود. و ما هر دو این حس رو داشتیم که این شخص سوم یا میخواد یه چیزی بدزده یا تا الان دزدیده.
-چی باعث میشد چنین حسی داشته باشین؟
-یه چیز بسیار عجیب و مرموز که به هیچ وجه نمیتونم به زبون بیارمش و چیزی که من توی این فیلم میخواستم منتقلش کنم همین حس بود و در عین حال حس انزوای وحشتناک سلول انفرادی.
-این نقطه شروع فیلم بود؟
-من درست نمیدونم که فیلمها چطور شروع میشن اما این انزوا که نمیخواستم مستقیماً نشونش بدم، یکی از چیزهایی بود که فیلم رو پیش برد.
-فیلم شما با فیلمهایی که اغلب ساخته میشن تفاوت زیادی داره. شما به این موضوع واقفین؟
-نه، اصلاً.
-اما، تا جایی که ما میدونیم، سینمای امروز نمیتونه شما رو راضی کنه. شما علاقهای به فیلمساختن از داستانهای تر و تمیز ندارین. من میخوام بدونم سینمای امروز رو چطور میبینین؟
-من از برخی فیلمها خوشم میاد. حتی اگر به شیوه من ساخته نشده باشن، اما شاید دلیل این که من این روزها نسبت به سابق کمتر به سینما میرم این باشه که از یه چیزهایی اذیت میشم، چیزهایی که در خط و مشی من جا ندارن، همچنین تکنیکهایی به کار گرفته میشن که تکنیکهای من نیستن. کاملاً طبیعیه که من فکر کنم اشکال از بقیه است و نه از خودم.
-یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای شما امتناع از عناصر تئاتره.
-در تئاتر، اون چه که من ازش امتناع میکنم، یا دستکم سعی میکنم ازش امتناع کنم، چون این کار زیاد ساده نیست، بیان به وسیله حالت چهره، ژست و صداست.
-بله، اما به نظر میاد که شما به دنبال یک فرم ضد-بیان هستین.
-بیش از حد از بیان امتناع میکنین.
-شما نمیخواین بازیگرها نقش بازی کنن، و حتی بهشون اجازه نمیدین اون طوری که در زندگی هستن باشن. انگار که شما اونها رو تهی میکنین و میخواین نسبت به زندگی عادی هم کمتر بیان کمتری داشته باشن.
-گمون نکنم. من سعی میکنم اونها رو به سمت اعمال ناخودآگاه سوق بدم. اعمالی که بخش بزرگی از زندگی ما رو در بر میگیرن.
-اما مثلاً میدونین که مردم ممکنه فکر کنن شما به سینمای مورد علاقهشون پشت میکنین؟ شما به این مساله واقفین؟
-فکر نکنم. من به چیز خاصی واقف نیستم اما فکر نمیکنم که در حال پشت کردن به تماشاگر باشم یا اینکه تماشاگر به من پشت کنه. من به تجربهام اتکا میکنم. یعنی بعد از ساختن یک فیلم، در جایگاه تماشاگر میشینم و سعی میکنم حس تماشاگر و همچنین حس اولیه خودم رو دریافت کنم. به نظرم بیشتر وقتها تماشاگر راضیه. یعنی اغلب همون حسی رو پیدا میکنه که من پیدا کردم و به شدت تحت تاثیرش قرار میگیره.
-چرا فکر میکنین تماشاگر به راحتی حس شما رو از فیلم «متهم محکوم به مرگ گریخت» دریافت میکنه اما در فیلم جیببر کمتر به این صورته؟
-شاید به خاطر این که داستانش خیلی بیشتر – داستانِ فرار خیلی بیشتر...
-قهرمانانه است؟
-دراماتیکه و شاید دراماتیک نباشه و صرفاً قهرمانانه باشه. و شخصیت فراری خیلی...
-اخلاقگراست.
-دوست داشتنیه. و برای خیلیها ملموسه.
-همه میخوان فرار کنن. هیچ کس نمیخواد به دزدی اذعان کنه.
-و داستان فراری به آزادی ختم میشه، در حالی که این یکی به زندان میافته.
- شما خودتون رو در سینما پیشگام میدونین؟
- نمیدونم. من فکر میکنم که سینمای آینده همینطور بیشتر و بیشتر از تئاتر فاصله بگیره و تکنیکهای استفاده شده در فیلمها کاملاً با تکنیکهای تئاتر متفاوت بشه.
- به نظرتون بیست سال دیگه، فیلمهای مطرحِ الان فراموش میشن؟
- اصلاً نمیتونم بگم.
- شما احساس تنها بودن میکنین؟
- حس میکنم خیلی تنهام. اما این حس به هیچ وجه برام خوشایند نیست.