کارل هاینس اشتوکهاوزن برای مریدانش حکم نابغهای را دارد که موسیقی را از نو تعریف کرده است. در دهه ۵۰، او کمک به پایهریزی تکنیک سریالیسم کرد که ...
کارل هاینس اشتوکهاوزن برای مریدانش حکم نابغهای را دارد که موسیقی را از نو تعریف کرده است. در دهه ۵۰، او کمک به پایهریزی تکنیک سریالیسم کرد که در آن موسیقی هشتپردهای منحصراً با قواعدی ریاضیاتی ساخته میشود که بسامد، مدتزمان و دینامیک را تعیین میکنند.
اولین اجراهای او با وحشت و سردرگمی مواجه شدند؛ زمانی که شنوندگان برای فهم موسیقی بدون هارمونی متعارف تقلا میکردند. اما شهرت او بیشتر شد و قطعات منحصربهفردی را خلق کرد. یکی از آنها گروپن بود که در آن سه ارکستر در گرداگرد شنوندگان قرار داده شده بود و اصوات را در فضا به حرکت در میآورد. او توانست از پیشگامان موسیقی الکترونیک شود و تصویرش بر روی جلد آلبوم «سارجنت پپرِ» بیتلها قرار گرفت.
کامل شدنِ اپرای هفتپردهای او به نام «لیشت» بیش از ۲۰ سال به طول انجامید و احتمالاً جاهطلبانهترین پروژهای است که یک آهنگساز آن را به عهده گرفته.
تحسینکنندگانِ او میگویند که اشتوکهاوزن در اوج قدرت خود است اما برخی از منتقدان ادعا میکنند که «او به بنبست رسیده و به یک آدم خودبزرگبین تبدیل شده است. اجراهای او به طور فزایندهای مملو از جلوههای بصری عجیب و ترانهّهای بدترکیب میشوند.»
بعضی از معاصرین نگران این هستند که او خود را از دنیا کنار کشیده باشد اما او دچار این باور است که نه بر روی زمین بلکه بر روی ستاره سیریوس زاده شده و تحصیل کرده.
اشتوکهاوزن به ندرت مصاحبه میکند. با دقتی که تنها از آلمانیها برمیاید، او فقط یازده دقیقه از وقتش را در اختیار من گذاشت. مصاحبه شروع خیلی خوبی نداشت.
- میتونین به من بگین که زیباترین و جالبترین آهنگی که شنیدین چیه؟
- نه.
- خب، نظرتون راجع به ملودی چیه؟ پیش میاد که مثل همهی ما زیر لب نغمهای رو زمزمه کنین؟
- صددرصد. گاهی یه چیزایی رو با سوت میزنم.
- چی رو با سوت میزنین؟
- خب، ملودیهایی که خودم نوشتم رو.
- آثار خودتون رو.
- بله.
- دوست دارین آثار کس دیگهای رو با سوت بزنین. مثلاً آثار موتسارت رو.
- موتسارتی که خودم رهبریش رو به عهده داشته باشم. من یه سری از آثارش رو برای ضبط رهبری کردم. بنابراین این آثار موتسارت رو هم با سوت میزنم.
- شما با این که نزدیک به هشتاد سال سن دارین اما به نظر نمیاد سرعت کارتون کم شده باشه. برای شما معمولاً روزهای کاری در خونه چه طوریه؟
- از ساعت ده تا یک ظهر آهنگ میسازم، و بعد از ساعت سه تا هفت و بعد دوباره از هشت تا ده، گاهی هم تا دیرتر. و پشت میز میشینم و آهنگ مینویسم، و من نصف عمرم رو در استودیوی موسیقی الکترونیک گذروندم و روزها صدا تولید کردم شبها برای صبح فرداش طرح ریختم.
- شبها در رویا هم چیزی به ذهن شما میاد؟ من میدونم که...
- خیلی وقتها.
- جداً؟ منظورم کوارتت هلیکوپتر بود.
- من شمار زیادی از آثارم رو به طور کامل در خواب دیدم. اما نه با همه نتها، بلکه صرفاً نحوه اجراش رو.
- هنگام دیدن رؤیای یک موسیقی، آیا شما صداها رو در خواب میشنوین یا نتها رو میبینین؟
- نه، بیشتر صدا رو.
- بیشتر صدا رو. پس شما در رویاهاتون میشنوین.
- بله.
- پس همونطور که از خوابهای رنگی حرف میزنن، شما در خواب ناکچرنها و ملودیها رو میشنوین.
- بله. اما همونطور که گفتم اجرا هم تجربهای در این رویاهاست. بارها این اتفاق افتاده. رؤیای شرکت در یک اجرا.
- شمار زیادی از آوانگاردهای اوایل قرن بیستم، افرادی مانند شوئنبرگ و برگ و از این قبیل آدمها رنج زیادی از ایده موسیقی منحط بردن؛ چون متفاوت بودن، چون سنتها رو میشکستن. اما انگار با شما به عنوان یک انقلابی رفتار بهتری شده، این طور نیست؟
- اتفاقی که برای کارهای من از سال ۱۹۵۱ افتاد قابل مقایسه بود با اتفاقی که برای مدرسه وین افتاد. اونها حتی طرفداران وفادار زیادی هم برای خودشون داشتن اما در آلمان، ما بعد از جنگ موقعیتی داشتیم – که هنوز هم پابرجاست – موقعیتی که به موسیقی سنتی بیش از حد بها داده شده. موسیقی باروک، موسیقی کلاسیک و موسیقی رومانتیک غالب هستن. و موسیقی یه پیشرفت جدید و یک کشف جدید و یک دنیای صوتی جدید بود. دنیای موسیقی خواهان چنین چیزی نیست اما موسیقیدوستان خبره زیادی هستند که موسیقی من رو مورد مطالعه قرار میدن. همین برای من کافیه.
- و در نتیجه موسیقی شما بر همه تاثیر گذاشته. از کلاسیک گرفته تا موسیقی پاپ.
- نه نه نه نه.
- منظورم اینه که آیا شما از پراکنده شدن تاثیری که گذاشتید مطلعید؟
- نه. بعدتر این اتفاق افتاد.
- واقعاً؟
- تاثیر بر موسیقی پاپ در دو دهه اخیر بوده، بنابراین خیلی از آهنگسازان موسیقی پاپ به دنیای صداهایی که من در کارهام به وجود میآوردم علاقهمند شدند.
- شما از علاقهشون آگاهین؟بهشون کمک میکنین؟
- بله. اونها مدام برای من نامه مینویسن و کارهاشون رو میفرستن.
«محشره. باید اینو به نُت اضافه کنم. این ابتکار توئه اما من فکر میکنم ترِمولو ریترداندو همیشه باید اینطوری اجرا شه. بسیار زیبا بود.»
- شما به سبک خودتون به سنت پاسخ میدین، دگرگونش میکنین و زیر پا میذارینش، دلیلتون اینه که از سنت متنفرین یا صرفاً میخواین کار جدیدی انجام بدین؟
- آه. شما چه آدم دراماتیکی هستین.
- اونقدرها هم دراماتیک نیست.
- اصلاً! من به شما گفتم که رهبری ارکستر موتزارت بر عهده داشتم و به عنوان پیانیست کلی موسیقی رومانتیک و کلاسیک و باروک رو اجرا کردم. نه. من هیچ چیزی رو زیر پا نگذاشتم. صرفاً گذاشتم همونطور که هست باشه. اما کلی اثر بهش اضافه کردم. بیش از ۳۰۰ اثر. و برای قرنها زمینه برای مطالعه است تا بشه اینها رو به موسیقی سنتی اضافه کرد. بنابراین بین هنرمندها هیچ وقت این رویکرد وجود نداره که اثر همدیگه رو خراب کنند. این بیاحترامیه و من اصلاً از این کار خوشم نمیاد.
- در دنیای اصوات شما آیا، موسیقی در مورد چیز دیگهایه؟ یعنی داره چیز دیگهای رو توصیف میکنه یا این که صرفاً در مورد خودشه؟
- امیدوارم اینطور باشه. خیله خب. من برم.
- بسیار ازتون متشکرم.