- جالبترین موضوعی که در مورد تصویرسازی وجود داره رابطهی مستقیم تصویرساز با مخاطبه.
- من همیشه از کارم برای بررسی جاها و آدمهایی که بهشون دسترسی ندارم استفاده میکنم.
- بعضی از مردم هنر داستانهای مصور رو دستکم میگیرن. بعضیوقتها میتونم درکشون کنم ولی برای من داستانهای مصور بسیار چالشبرانگیزن و همین باعث علاقه من بهشون شده.
- مثل این میمونه که بخوای از بچههایی که مشغول آواز خوندن هستن بپرسی برای چی آواز میخونین؟ تصویرسازی جزئی از وجود منه.
هنر تصویرسازی
تاریخچهی مختصری درباره تصویرسازی
تصویرسازها به طور عام علاقه خاصی به تفسیر و توضیح دادن دارن. علاقه زیادی دارن به احساسات خلاقانه و وارد شدن به موضوع با استفاده از تصویر. بسیاری از تصویرسازهای قدیمی و همچنین جوان هنوز از قلم و مرکب، آبرنگ، گواش، رنگ روغن، اکریلیک، تکنیک سه بعدی، کلاژ و دیگر روشها استفاده میکنن. واقعاً هیچ تکنیک و ابزاری نیست که نشه در تصویرسازی ازش استفاده کرد.
زمانی بزرگترین و مهمترین بازار تصویرسازی کتاب، مجله و روزنامه بود. و برای صدها سال تصویرساز بودن به معنای کار کردن در همین زمینهها بود. تصویرسازی بسیاری از کارهایی که امروزه به عهده عکاسی هست رو انجام میداد. بنابراین اگه در صنعت چاپ تصویری از یک چهره یا گزارش تصویری از جنگ وجود داشت، این تصاویر توسط تصویرسازها خلق شدهاند. به محض این که عکاسی جای تصویرسازی رو گرفت، تصویرسازها این آزادی و امکان رو پیدا کردن که به اون چه در ذهن داشتن بپردازن و با زبان نمادین شخصی خودشون کار کنن و دنیای تصویرسازها فراتر از بیان منظور ناشر یا نویسنده رفت.
به خاطر تغییراتی که به وجود اومد، در بسیاری از موارد چالشهای بزرگتر به وجود اومد و بودجه به اندازهای که قبلاً وجود داشت نبود. ولی در عوض تصویرسازها فرصتی پیدا کردند برای بیان شخصی و تولید محصولات مختص خودشون که امکانش پونزده بیست سال پیش اصلاً وجود نداشت.
تصویرسازی سرمقاله
- نوعی تصویرسازیه که برای مجله و روزنامه انجام میشه. پس اگر روزنامهای رو باز کنید و در اون مقالهای رو ببینید و علاوه بر عکس، تصاویر طراحیشدهای رو مشاهده کنین، درست کردنِ اون تصویر کاریه که من انجام میدم.
من با روزنامههای زیادی همکاری کردم. چیزی که همیشه به عنوان یه تصویر ساز مد نظر دارم اینه که اگه به ایدهای برسم که ممکن باشه نتیجهاش از طریق عکاسی بهتر از آب دربیاد، نتیجه میگیرم که این ایده خوبی نیست. من خودم رو جای خواننده قرار میدم و امیدوار میشم که خواننده توقف کنه و مطلب رو بخونه.
ژاپنیها کارهای من رو خیلی آمریکایی میبینن و آمریکاییها برعکس کارهام رو ژاپنی میبینن. بنابراین پنجاه پنجاهه.
سبکی که بهش رسیدم مربوط میشه به سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و تاثیری که داستانهای مصور روی من گذاشته و سبک مانگا که هیچوقت ازم دور نمیشه. من همیشه روی کاغذ طراحی میکنم و وقتی طراحی کاملاً انجام شد، اسکنش میکنم و رنگآمیزی رو با فوتوشاپ انجام میدم. بنابراین تکنیک من نیمه دستی و نیمه دیجیتالیه.
امروزه تاکید زیادی بر اینترنت و تبلت میشه و من مجبور شدم به رسانه دیجیتال روی بیارم. تمام تصویرسازها باید خودشون رو با شرایط جدید وفق بدن و من سعی میکنم که به شرایط جدید خوشبین باشم.
تصویرسازی کتابهای مصور
- وقتی داستانهای مصور به صورت هنر والا معرفی شدند، من هنوز خودم رو آماده کار کردن در این زمینه نمیدونستم. چون هنوز مردم ما تصویرسازهای داستانهای مصور رو با تصویرسازهای هالک و اونجرز ربط میدادن و هنوز فکر میکردن داستانهای مصور مختص کودکانه.
من «جئوی بربر» و «شهر شیاطین» اثر هل بلیز و بتمن رو کار کردم. برای پنج شش سال فقط کار کمیک کردم و میتونم بگم سبک من تاریک و سیاهه با پسزمینههای پیچیده و کاملاً به دور از واقعنمایی.
هنرمند کمیک گاهی یک هنرمند شخصیت پردازه و بعضیوقتها برای کشیدن پسزمینهها باید روی پرسپکتیو و ریاضیات اون پرداخت. باید راوی خوبی باشید و اتفاقات رو قبل از خونده شدن، به وسیله تصویر برای خواننده تعریف کنید.
شاید هشتاد درصد بازار کمیک مربوط به داستانهای ابرقهرمانها باشه. بنابراین من مشغول نوشتن داستانهای غیرمعمول و متفاوت شدم. من Punk Rock Jesus رو نوشتم و کار کردم. داستان درباره دلقکیه که تصمیم میگیره تحت عنوان یک گروه پانک با رسانهها مبارزه کنه.
برای من کمیک راه جالبیه برای مقابله با سیاست، علم و کمی هم عناصر علمیتخیلی با روشهای مهیج و سرگرمکننده. داستان کسی رو تنها نمیگذاره و در عوض به اشخاص کمک میکنه که فکر کنن. من به این نتیجه رسیدم که پرداختن به داستانهای ابرقهرمانها و کشیدن اون همه تصویر کار وقتگیریه.
تصویرساز برجسته بودن
- کاری که اینترنت کرد این بود که فرهنگ تصویری رو در معرض نمایش همهگان قرار داد که قبلاً امکانش وجود نداشت. امروزه به خاطر این که تصویرساز بودن خیلی رقابتی شده، تصویرسازها سبک خودشون رو بسیار بسیار شخصی و مختص خودشون میکنن. چون این تنها راهیه که شما رو از بقیه متمایز میکنه و فرصت کار کردن بهتون میده.
شهرت من برای کشیدن چهرههای پرطمطراق، ملکههای بدجنس و رقصندههای پر زرق و برقه. وقتی توی کالج بودم علاقه زیادی به کار با سبک دوران ویکتوریا داشتم. این سبک بیرحم و فوقالعاده پرزرق و برقه. من به شدت تحت تاثیر روزنامهنگارها و اکتیویستها هستم.
من جزو طراحان اصلی پوسترهای اشغال والاستریت بودم. برای مدت مدیدی همه شکل خاصی برای اکتیویستها قائل بودن. تصاویر معمولاً قرمز و سیاه و دارای نشانهها و نمادهای خاص بودن. من میخواستم نشون بدم که اکتیویسم فقط مختص قشر خاصی از مردم که انتقاد میشدن نیست بلکه میتونه مربوط به موضوعاتی باشه که برای ما جالبه.
امروزه تصویرسازها نمیتونن فقط به موضوعات زیبا و تصاویر دلفریب بپردازن. برای این که امروزه دیگه موضوعات دوستداشتنی برای تصویرسازی وجود نداره، پس یه تصویرساز باید برند مخصوص خودش رو داشته باشه. باید انسان جالبی هم باشه و گاهی کارهای هنری مجانی انجام بده تا به این ترتیب مردم با کارهاش آشنا بشن.
- وقتی کاری رو تموم میکنم و بهش نگاه میکنم میبینم کار جالبی انجام دادم. ولی همیشه معتقدم که بهترین کارم رو در آینده انجام خواهم داد.
- چیزی که من درباره هنرم دوست دارم اینه که ازش برای کنکاش دنیا و جاهایی که بقیه مردم شانس دیدنش رو نداشتن استفاده میکنم.
- برخی از کمیکهای بسیار موفق در جایگاهی بالاتر از برخی تصویرسازیها قرار میگیرند.
- یکی از چیزهای فوقالعاده درباره تصویرسازی صمیمیتیه که در این تجربه وجود داره و اون رو با هیچ رسانهی دیگهای نمیشه به دست آورد.