مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
سرپرست گفتار: رضا آفتابی
- صبح بلند میشی، به آینه نگاه میکنی، تصمیم میگیری چطوری به نظر بیای. اینها همهاش به رنگ ...
مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
سرپرست گفتار: رضا آفتابی
- صبح بلند میشی، به آینه نگاه میکنی، تصمیم میگیری چطوری به نظر بیای. اینها همهاش به رنگ وابسته است.
- رنگ میتونه هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تاثیرگذار باشه.
- با رنگ میشه احساس آدمها رو تغییر داد.
- میتونی عصبانیشون کنی.
- رنگ همه جا هست، در تمام زندگی و فرهنگ ما نفوذ داره. ممکنه شما با رنگ لباسی که میپوشین میخواین به جهان حرف خاصی رو بزنین.
نظریهی رنگ با توماس باسکت
- اکثر مردم میدونن رنگ چیه. هر روز باهاش سر و کار دارن. با رنگ راهشون رو تو دنیا پیدا میکنین. دریافتکنندههای رنگ در چشم ما شامل Rodها و Coneها میشن. Coneها رنگ رو دریافت میکنن و Rodها خاکستریها رو دریافت میکنن. نظریهی رنگ، بیشتر به عنوان ترکیب و آمیزش رنگها تعریف میشه. رنگ چتریه که زیرش طیف، مقدار و خلوص قرار میگیره. طیف تفاوت بین رنگهای یه دایرهی رنگیه که از قرمز شروع میشه. مقدار برابر با تیره و روشن بودنه؛ و خلوص، درخشان و کدر بودن. دایرهی رنگ وسیلهای هست که کمک میکنه در مورد پدیدهی نور، چگونگی دریافتش، و چگونگی بکار بردنش در طرحها و ترکیبات حرف بزنیم.
امروزه ما دربارهی هارمونی و کنتراست و ارتباط اون با استفاده از رنگها بیشتر آموزش میدیم. دانشجوها در مورد رنگهای متمم که با هم مخالفند یاد میگیرند. همچنین clash که دو رنگ ان ولی با رنگ متمم یه اختلاف دارن. به نظرم دایرهی رنگ انواع مختلف داره. این روزا به دانشجوها میگم مشکلی نداره که دایرهی خودتون رو با استانداردهای خودتون ابداع کنین، چون شما با هر انسانی که قبل از شما بوده فرق دارین و کی میدونه در آینده چی با خودتون میارین.
امروزه در موقعیتهای گوناگون با رنگها تعامل زیادی داریم و مردم اینو میدونن که از نظر روحی و نه فقط روانی از رنگ تاثیر میگیریم. شما باید با قدرت روحتون فهم خودتون رو تقویت کنین چون مسئله خیلی شخصیه، و شما در حال تغییرین.
روانشناسی رنگ با لسلی هرینگتون
- رنگ برای من نوعی زبان سکوت و احساساته که ما با کمکش به طور شهودی صحبت میکنیم. ما تا رنگی رو میبینیم اون رو به چیزای مختلف تو زندگی ارتباط میدیم. ما سه نوع ارتباط داریم: جهانی، فرهنگی و شخصی. علایق شخصی به رنگ نظام جالبی داره. به نظرم تمایلات ما به رنگ نقش مهمی در علایق ما داره. بیشتر اوقات ممکنه به تجربیات ما ارتباط پیدا کنه.
قطعا رنگ جنبههای جهانی داره که معمولا فیزیولوژیک هستند. قرمز باعث افزایش تپش قلب میشه. درواقع تحقیقاتی وجود داره که میگن شما در اتاق قرمز، بیش از هر رنگ دیگهای، تندتر قدم میزنین، بیشتر میخورین و بیشتر حرف میزنین. دلیل قرمز بودنِ فرش قرمز اینه که از نظر روانی باعث تکاپو میشه. بر خلاف اون، وقتی رنگ آبی رو ببینین، برعکسش اتفاق میفته، آروم و راحت میشین.
تفاوتهای فرهنگی جالبترین قسمته که بخش اعظمش واکنش آموختههای ماست. وقتی خیلی کوچیکین ممکنه به قهوهای به چشم خاک و کثیفی نگاه کنین. با گذشت زمان میآموزین که ارتباطات رو تغییر بدین. وقتی به مفهومی مثل بازیافت و اهمیت محیط زیست فکر میکنین طبیعیه که به یاد سبز بیفتین. پس ما انواع مختلف ارتباطات رو پرورش میدیم و با بقیهی آدمها به اشتراک میذاریم. و با بزرگترشدن ما، رنگها برامون معنای بیشتری پیدا میکنن.
گرایشها به رنگ با داتی هورن
- من برگشتم به قرن بیستم و فهمیدم کاستیهایی در رنگها وجود داشته. بعد یه تکامل صورت گرفته، نه یه انقلاب. رنگ اولین جایی نبود که بهش دقت کردم. اون انگیزهای برای تاثیرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فناوری و محیط زیسته. همهی اینها موجب تغییر و تکامل رنگها هستند.
با مشکلات اقتصادی در سالهای اخیر، مردم به رنگهای زمینی تمایل پیدا کردن که ریشه در گذشته و زمین دارن. پس مفهوم رنگِ ارگانیک مطرح شد. وقتی بهش عادت کردیم به ابداعات نیاز پیدا کردیم. به اون چه که آشنا بود تاکید و شدت اضافه کردیم و ظاهر کاملا جدیدی بدست آوردیم. مردم انقد افسرده بودن که خواستن رنگ رو به زندگی بر گردونن. پس شیشه رو رنگ کردن. شیشهی افسردگی (depression glass) از اونجا اومد.
در دههی شصت به خاطر فرهنگ ناشی از مواد مخدر، رنگهای روانگردان به وجود اومد. طرح روی طرح، رنگ روی رنگ، و برخورد همه چیزهایی که همزمان درحال اتفاق افتادن بود.
در دههی هفتاد یه کم استراحت کردیم، توی دکوپاژ رنگ بادامی، بژ و انواع قهوهای دههی هفتاد رو داریم. گرایشها تقریبا ثابت بودن ولی در عین حال گرایشهای جدید و متفاوت برای آینده پیشبینی میشد.
رنگ در هنر با آقای گیف
- به عنوان هنرمند گیف فقط میتونه از 256 رنگ استفاده کنی.
- به نظرم محدودیتش باحاله. همه هنرمندهای گیف باید به طور مشترک بهش فکر کنن.
- ما با رزولوشنی کار میکنیم که در دنیای پیشرفتهی امروز هیچوقت نمیبینیش. به خاطر محدودیتش خیلی وقتها ایستا به نظر میاد.
- مینیمالیسمه، تماشاگر باید جاهای خالی رو پر کنه.
- از طریق تصویرسازی با آدما ارتباط برقرار میکنه.
- آدم دوست داره با انواع فیلم تجربهاش کنه. برای همین هیچ وقت یه برداشت تکراری رو نمیبینی.
- رنگهای متفاوتی میبینی که با دوربینهای جدید نمیشه گرفت. مثل دوربین VHS هستن، رنگهای نارنجیِ خاص ان. همه چی فوق اشباعشده به نظر میرسن. به خاطر حالت رنگها و تعاملی که با هم دارن تقریباً نمیشه این رنگها رو تقلید کرد.
همیشه میتونی رنگین کمون متحرک داشته باشی. چون کلی رنگ برای گشتن داری. لازم نیست در مورد رنگ خیلی اهل انتخاب باشی چون همهش رو داری.
- تِم سیاه و سفید رو دوست دارم. انتخابی هشیارانه برای استفاده نکردن از رنگ داری.
- بعد میتونی یه کم قرمز بهش اضافه کنی، و قرمز پاپ بدست بیاری.
- میتونی یه صفحه با تمام رنگها داشته باشی. سیاه و سفید رو داشته باشی. میتونه خیلی تاثیرگذار باشه.
- قبل از این که نگران انتخاب رنگ باشی میفهمی کدوم رنگها همخونی دارن. مادامی که عمدی به نظر بیاد میتونی هر آشی بپزی. یه جور گرایش به نوستالژیه. همچنین یه چالش برای انتقال یه ایده با مربعهاس.
- مردم معمولا فکر میکنن انتخاب رنگ برای چیزها خیلی ساده است ولی به سرعت پیچیده میشه.
- رنگها در حرکت ان و از نظر من هیچ وقت ایستا نیستن. در نظر ما تاکید و شدت رنگها متفاوته.
- باید یاد بگیرین رنگ رو چطوری شناسایی و رمزگشایی کنین. چطوری ترکیبش کنین و در موردش حرف بزنین تا بقیه بفهمن چی کار میکنین و چی میسازین.
- گاهی از سیاه و سفید استفاده کنین.
- رنگها خیلی با حالن، من میخوام باهاشون آدما رو تحت تاثیر قرار بدم. خیلی خوبن.