مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
سرپرست گفتار: رضا آفتابی
- خلاقیت چیست؟ سوال واقعاً مشکلیه.
- خلاقیت فقط تمایز بین نیمکرهی چپ و راست نیست.
- خلاقیت ادغام دیدگاهها از طریق ...
مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
سرپرست گفتار: رضا آفتابی
- خلاقیت چیست؟ سوال واقعاً مشکلیه.
- خلاقیت فقط تمایز بین نیمکرهی چپ و راست نیست.
- خلاقیت ادغام دیدگاهها از طریق همکاریه. و هر چه چیزها بیشتر و بیشتر اینطوری خلق بشن، سودمندتر خواهند بود.
- به نظرم خلاقیت یه پدیده نامنظمه ولی تصور این که از ناکجا میاد اشتباهه.
بعضی از مردم فکر میکنن خلاقیت یکی از چیزهایی که باهاش متولد میشی. اما افراد خلاقی که باهاشون حرف زدم میگن خلاقیت یک فرآینده. یکی از اولین سوالها اینه که چطور انجامش بدم؟ این لحظهی ترسناکیه، وقتی ندونی باید از کجا شروع کرد. ما میتونیم ظرفیت خودمون رو برای تردید بالا ببریم. این یه آمادگی خوب برای خلاقیته. به نظرم یکی از عوامل کلیدی چیزیه که شاعر انگلیسی، جان کیتس، اون رو توانایی منفی نامید. توانایی ایستادن در فضایی که نمیدونی دقیقا بعدش چه اتفاقی میافته، تمایل به تعقیبکردن ایدهها و همچنین درککردن این که همشون به جایی نمیرسن. اما دنبالکردن ایدهها قدم بعدی رو تضمین میکنه. هر فرد خلاق ابزار و موضوعات خودشو برای خلاقیت بسط میده. الهام بخشی از این فرآینده، اما در لحظاتی باید بشینی و فقط کار بکنی. چگونه کارکردن بخش کلیدی کار و به اشتراکگذشتن خلاقیتتون با بقیه است. به نظرم بخش چالشبرانگیز، درک این موضوع که این فرآیند، ملغمهای از هیجان و ناامیدیه. ناامیدی رو باید قبول کرد چون به چیز دیگهای منجر میشه. این بخش دیگهای از خلاقیته، حتما باید ادامهش بدی تا کاملاً شکوفا بشه.
چاک کلوسِ نقاش گفتهی الهام بخشی داره: میگه الهام برای آماتورهاست، من فوراً دست به کار میشم.
مطالعات اخیر علوم اعصاب دربارهی خلاقیت واقعا برام جالبه. چون ما فهمیدیم که خلاقیت فقط تمایز بین نیمکرهی چپ و راست نیست. افرادی که تداعیهای شکل گرفته در قسمتهای مختلف مغزشون رو بیشتر ترکیب میکنن، خلاقتر هستند. مراحل مختلفی هست که در فرآیند خلاقیت مورد توجه قرار میگیره. مراحل مختلف این فرآیند شبکههای مختلف عصبی رو فعال میکنه. شبکههای عصبی قسمتهایی در مغزن که با همدیگه ارتباط برقرار میکنن. در مرحلهای که من سعی کنم چیزهای زیادی یاد بگیرم که مرحلهی آمادگی نامیده میشه شاهد فعالسازی مغز در قسمتهای مربوط به توجه و تمرکز عمدی خواهم بود که به عنوان عملکرد اجرایی شناخته میشه. بعد مرحله مهم رهاکردنشه که مرحلهی تکوین نام داره و خیلی مهمه.
ممکنه ذهن از فعالیت کنونی منحرف بشه و دوباره برگرده به فعالیت. افراد هنگام این بازگشت، ایدههای خلاقتری دارند. بعدش مرحلهی روشنگری یا بینشه؛ مرحلهای که ارتباطات به طور خودکار و ناآگاهانه با هم برخورد میکنن و بعد به آستانهی آگاهی میرسند. وقتی میگی وای، یه ایده به ذهنم رسید. و وقتی اتفاق بیفته هنوز کارت تموم نشده، هنوز خلاقیت شکل نگرفته. برای همین مرحلهی آخر فرآیند خلاقیت مهمه، مرحلهی بازبینی. جایی که شما از این فرآیند اجرایی و تفکرات انتقادی برای فکر کردن به مخاطب استفاده میکنین، و پیام رو طوری میآفرینین که به بهترین شکل توسط مردم دریافت بشه. بزرگترین ایدههای خلاق کل دوران، میتونن به راحتی گم بشن چرا که در راه درست قرار نگرفتند و قابل استفاده نیستند.
به نظرم چیزی که دانشمندان شناختی در حال حاضر به دنبال کشفش هستن مجزا کردن این فرآیندهای جدا از همه. و قرار گرفتن همهی اینها در کنار هم برای دستیابی به یک مدل خلاقیت برای من خیلی جالبه. فهم کامل خلاقیت به توجه به همهی این نکات نیاز داره.
یه همکاری خوب و سالم همیشه فرآیند خلاقیت رو بهتر میکنه. ممکنه مساله این باشه که ما در زمانی هستیم که ابزار در اختیار ما، خصوصاً ابزار دیجیتال. اونقدر پیچیدهان که تجربههای انفرادی رو دچار چالش میکنن. فکر میکنم در هر تلاش و ترتیبی که باعث میشه چیز نو و بدیعی بسازی از همکاری سود خواهد برد. اعضای یه گروه همکار، یک فراهنرمند رو تشکیل میدن، که برایند همهی اون مهارتها و دیدگاههاست، به طوری که واقعاً ممکن نیست تنهایی بهش دست پیدا کنی.
گفتگو که نتیجهی عملی مطرح کردنهای ایدههاست فراتر از برآیند جمعه. در واقع به بلوغ رسیدن خلاقیت رو باید جدی گرفت. باید بدونی که ایدههات خودِ تو نیستن و انتقاد از ایدههات انتقاد از تو نیست. من از کار با آدمهای با مهارتهای مختلف سود بردم. حتی اگر کسی که باهاش کار میکنی کپیِ خودت باشه باز هم کار زیادی کردی.
به نظرم خلاق بودن بدون اعتماد خیلی سخته. یه فرآینده همکاری سالم صدای شما و همگروهیهاتون رو بلند میکنه. وقتی تنها کار میکنین ممکنه افتخار کنین که همهی کارها رو دارین با دست خودتون انجام میدین و احساس خیلی خوبیه. ولی وقتی گروهی کار میکنین پاداشتون اینه که معمولاً کاری که میکنین خیلی بزرگتره. یه جور دیگه احساس افتخار میکنین. باورتون نمیشه بخشی از کارِ به این بزرگی بودین. خلاقیت گروهی خیلی لذتبخشه.
به نظرم نمیشه بدون تاثیر گرفتن از کارهای آدمای دیگه خلاق بود. خلاقیت از ناکجا نمیآد. به نظرم باید مفهوم اصالت رو رها کرد. ما این حس رومانتیک رو داریم که ایدهها یه دفعه با روشنشدن یه چراغ به ذهنمون میان. اگرچه یه جرقههایی درون ما به وجود میاد و چیزی به ذهنمون میرسه، این به این معنی نیست که از ناکجا میان. حتی اگر در ناخودآگاهتون شکل بگیره، شما همچنان در حال تحلیل تاثیراتی که گرفتین هستین.
در هر کاری که به خلاقیت نیاز داره، خلق ایدههای جدید با تکنیکهای ترکیبی مثل نسخهبرداری، دگرگونکردن و آمیختن صورت میگیره. منظورم از نسخهبرداری تقلید ساده است. چیزی که با تمرین یاد میگیریم. دگرگونی به زبون ساده گرفتن ایدهها و ایجاد تنوع در اونهاست. در دگرگونی، ما براساس خلاقیت دیگران دست به نوآوری میزنیم، و بر روی پلتفرمی قدم میذاریم که از قبل وجود داشته. منظورم از ترکیب ایدهها، گرفتن، به کارانداختن و هماهنگکردن ایدههای موجودیه که تا حالا کسی به فکر ترکیبکردنشون نیفتاده. این کار به شدت نوآورانه است.
آثار خیلی رادیکال هم به نظرم محصول این تکنیکها هستن. چیزی مثل دستگاه چاپ فشاری گوتنبرگ ناگهانی اختراع نشد. بلکه از بین فناوریهای موجود مثل چاپ سربی، جوهر و کاغذ پدید اومد. و بعد چیزی که گوتنبرگ بهشون اضافه کرد پرس پیچی بود. از پرس پیچی در فناوری چاپ استفاده نمیشد بلکه در پرس روغن کاربرد داشت. گوتنبرگ این فناوری رو از یه حوزهی دیگه وارد کار خودش کرد. مردم لزوماً این کار اون رو به عنوان بازترکیب نمیبینن. ولی به نظرم همون تکنیکها دارن استفاده میشن.
اون از خیلی از عناصر نسخهبرداری کرد، و اونا رو از حوزههای دیگه وارد کرد، و در نهایت دگرگونیهای هوشمندانهای انجام داد تا به کار بیفتن. سودی که از هر نوع خلاقیتی به ما میرسه واقعاً همون سودیه که از اجازهدادن به دیگران برای استفاده از تکنیکها میبریم.
هر آدمی میتونه در حوزهای که برای ابراز احساساتش بهترینه خلاق باشه. مهم اینه که به خلاقیت متفاوتتر از یه موضوع تمام و کمال نگاه کنه.
- به نظر من خلاقیت، آفرینش چیزیه که قبلاً وجود نداشته، میتونه یه اثر هنری باشه، میتونه درست کردن شام باشه. خلاقیت رو میشه هر جایی پیدا کرد.
- استفاده از دیدگاهها و مهارتهای بیشتر، همیشه برای خلاق بودن سودمنده.
- به نظرم اکثر آدما میتونن خلاق باشن، و ترکیب و دگرگونی انجام بدن. اما اگر بیشتر پافشاری کنن در آخر روز نهایتاً به جایی میرسن که از نظرشون غیرممکن بوده.