مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
گوينده: رضا آفتابی
استفان گرین بلت: فکر میکنم ایده جهانی بودن برداشت در خوانش یک خیاله. شما با خیال خودتون میخونین؛ در زمان ...
مترجم: نازی نظاملی، شايان شمس
گوينده: رضا آفتابی
استفان گرین بلت: فکر میکنم ایده جهانی بودن برداشت در خوانش یک خیاله. شما با خیال خودتون میخونین؛ در زمان و مکانی خاص، از طریق اونچه که هستین و با توجه به علایقی که دارین. شاید اگر به جنبه جسمانی خودمون پایان بدیم اما در حال حاضر در موقعیت کنونیمون به واسطه آدمهایی که هستیم و علاقههایی که داریم میخونیم. مقصود من از جهانیبودنِ هنر به عدم تعلق و فرار از زمان و مکان خلق اثر یا زمان و مکان شما بر نمیگرده. سوال کلیدی اینه: اثری که در شرایطی خاص و با توجه به تمایلاتی خاص نوشته شده چطور میتونه همچنان با آدمها در یک زمان خیلی دور ارتباط برقرار کنه؟
یادمه دانشجویی سال اولی بودم و وقتی چاسر میخوندم که مال قرن چهاردهمه با خودم فکر میکردم که آیا اون موقعها هم واقعاً صنعت کنایه وجود داشته؟ وقتی اون لحن لحن خندان و کنایه آمیز رو میشنیدم، تعجب میکردم. اون صدای خندهای که انگار مال زمان خودم بود. گرچه میفهیدم که مال زمان من نیستم و در قرن ۱۴ نوشته شده. آدم این رو در مورد هومر حس میکنه، در مورد شکسپیر حس میکنه، همینطور در مورد بسیاری از متون قدیمی دیگه.
اگه اثر خوب باشه به نظر من به خاطر اینه که میتونه از ورای یک شکاف بسیار عمیق زمانی، طبقاتی، فرهنگی و هویتی، به یک نحوی، با مخاطب ارتباط برقرار میکنه. نمیتونم دقیقاً بگم چرا. میتونم دلیلش رو تحلیل روانکاوانه بکنم. اما الان علاقهای به این کار ندارم. باید چیزی مربوط به زبان باشه. یا نوعی قدرت کلام و جادوی کلمات باشه یا هوایی باشه که موقع خوندن ادبیات وارد ریهها میشه. یا یه ربطی به عشق و ناامیدی داره. از موانع میگذره و جذابیت اثر هنری به اینه. ولی این به معنای جهانیبودنش نیست. به معنای فرارش از زمان و مکان نیست. بلکه به این معنیه که میتونه سیار باشه و به نظر من تحرکه که مساله مهمه و نه جهانیبودن.